همین حالا هم بعضی فروشندگان در مغازههایشان مینویسند: «حساب دفتری نداریم، نسیه داده نمیشود حتی به شما دوست عزیز». عدهای هم مثل حاج میرزااحمد عابدنهاوندی(مرشد چلویی) علاوه بر وجود حساب دفتری روی دخل چلوکبابی خود نوشته بود:«نسیه و وجه دستی داده میشود؛ حتی به جنابعالی!».
خلاصه اینکه هیچکس دوست ندارد در شرایطی باشد که کالایی را نسیه دریافت کند، اما گاهی مثل این روزها و در این شرایط کرونایی که گذران زندگی برای عدهای سخت میشود، ضخامت حسابهای دفتری برخی مغازهها هم سنگینتر میشود. اینجاست که گروهی دیگر با نیّتهای خالص و با کمکهای خود میکوشند تا نام افراد بدهکار را از دفترهای حساب و کتاب پاک کنند .
یک روز از روزهای هفته با یکی از فعالان رسانه که پویشی برای تسویه کردن حسابهای دفتری راه انداخته است، همراه میشویم تا راوی گوشهای از این فعالیت باشیم.
چهارشنبه روز زیارتی امام رضا(ع)
مرتضی قربانی میگوید: چهارشنبه روز زیارتی امام رضا(ع) است، من هم تصمیم گرفتم در این روز با کمک مردم و جمعآوری کمکهای نقدی آنها حساب دفتری هشت نفر از افرادی را که به سوپرمارکت محلهشان بدهکار هستند، پرداخت کنم .
مرتضی ادامه میدهد: در ماجرای سیل خوزستان هم تجربه جمعآوری کمکهای مردمی و رساندن آن به مردمی که نیاز داشتند را داشتم که همین موضوع موجب شد تاکنون الحمدلله برای این پویش مبلغ خوبی جمع شود.
پویش رفیقت حساب کرد
قربانی با اشاره به نامِ پویش«رفیقت حساب کرد» ادامه میدهد: با اینکه جامعه آماری افرادی که با این پویش آشنا شدهاند تنها مربوط به فضای اینستاگرام است، اما امروز که در هفته دوم این پویش هستیم ۶ میلیون تومان جمع شده است . چند روز پیش فردی پیام داد که من فقط یکهزار تومان میتوانم کمک کنم، قبول میکنی؟ من هم گفتم تاکنون با همین هزارتومانها مبلغ زیادی جمع شده است. یکی دیگر پیام داد: من هر سال مشهد میآمدم ولی امسال به دلیل کرونا نشد و این مبلغی را که برایت میفرستم همیشه خودم در ضریح امامرضا(ع) میانداختم، اما امسال به تو میدهم که کارَت امامرضایی است. یکی دیگر پیام داده که چَم و خم کار را بپرسد تا در اصفهان این کار را انجام بدهد . خلاصه اینکه پویش در همین ابتدای کار بازخوردهای خوبی داشته است.
مغازهدار خوشحال میشود
مرتضی با چند نفر تماس میگیرد و از آنها نشانی سوپرمارکتهایی را که حساب دفتری دارند، میپرسد. اغلب مغازهها در محلههای محروم قرار دارند، نخستین مغازه که نشانیاش را گرفتهایم، تعطیل است. وارد مغازه دیگری میشویم . فروشنده میگوید حساب دفتری ندارم؟ مرتضی میپرسد: یعنی به هیچکس نسیه نمیدهید؟ فروشنده با تأکید بیشتر میگوید نه، وقتی مرتضی به فروشنده توضیح میدهد که ماجرا از چه قرار است، فروشنده با تعجب فراوان میگوید نه ما فقط نقد کار میکنیم.
از مغازه که بیرون میآییم مرتضی از خاطره هفته پیشش میگوید: بساط شوخی و خنده با مغازهدارها از همان ابتدا به راه است، فروشنده ابتدا فکر میکند جنس نسیه از او میخواهم و کتمان میکند که حساب دفتری دارد، ولی پس از توضیح ماجرا خوشحال میشود و حساب دفتریاش را میآورد. فروشندهها چون نمیشناسند نمیگویند که حساب دفتری دارند، اما پس از توضیح ماجرا، احتمالاً بیشتر از آن کسی که حسابش تسویه میشود، مغازهدارها خوشحال میشوند.
ماجرای صندوق حمایت از مستضعفین
با خودرومان به سمت مغازه بعدی حرکت میکنیم، در راه مرتضی میگوید در این مغازهای که میخواهیم برویم زمانی که شیرخشک کمیاب شد و قیمتش سر به فلک کشیده بود، فروشنده سوپرمارکت شیر خشک نسیه به مردم داده است . وارد مغازه میشویم و همان ابتدای کار، جعبهای از جنس مقوا توجهمان را جلب میکند که روی آن نوشته شده است «صندوق حمایت از مستضعفین».صندوق را جلو پیشخوان و در کنار ترازو گذاشتهاند. وقتی مرتضی و صاحب مغازه در حال حساب و کتاب بدهیها هستند، ماجرای صندوق را از آقارضا هراتی، جوان خوشقلب فروشنده میپرسم. او میگوید: در این محله آدمهای مستضعف زیاد هستند و حساب دفتری همیشه پر است از افرادی که بدهکارند.
این صندوق را درست کردهام تا هرکس که دوست داشت مبلغی در آن بیندازد تا وسایل و اقلام ضروری زندگی تهیه کنیم و به افراد نیازمند برسانیم. در اعیاد هر چقدر که در این صندوق پول جمع شده باشد، خودم معادل آن را کنار میگذارم و شیرینی و شربت تهیه میکنیم و جلو مغازه ایستگاه صلواتی میزنیم.
خودم سوپرمارکت داشتم
به مغازه دیگری میرویم، در طول راه مرتضی از خاطرات زمانی که سوپرمارکت داشته میگوید: چند سالی در این کار بودم، یک بار به یک نفر نسیه دادم رفت که بیاورد. هنوز دفتر نسیهها را در خانه دارم، خاطرهای شده برای خودش، میدانم بعضی وقتها که مبلغ بدهی این حساب دفتریها سنگین میشود و افراد بدهی خودشان را نمیدهند، چقدر سخت است هم باید مغازه را اداره کرد و هم جنسی برای فروش داشت و هم بتوان به افرادی که نیاز دارند، نسیه داد. این کار را انجام میدهم تا فروشندهها باز هم بتوانند نسیه بدهند. مرتضی شرایط خاصی هم در حساب و کتاب کردنهای دفترها دارد. او میگوید: من سیگار و وسایل قلیان را حساب نمیکنم.
مشکلات باید ریشهای حل شوند
به آخرین مغازهای که وارد میشویم پیرمرد صاحب مغازه میگوید: یک ماه پیش شخص دیگری آمده و مانند شما حسابهای دفتری را خواست و بخشی از آن را تسویه کرد.
پیرمرد ادامه میدهد: وقتی مشتری آمد و به او گفتم حسابت پاک شده، اشک شوقی بود که از چشمانش جاری شد و دعای خیری که برای آن خیر میکرد.
نکته آخری که پس از بیرون آمدن از مغازه، مرتضی به آن اشاره میکند، برایم قابلتوجه است. مرتضی میگوید: معتقدم همیشه نمیتوان با همین کارها مشکلات را حل کرد بلکه باید مسئولان مشکلات را ریشهای حل کنند و فضای کسب و کار رونق پیدا کند تا کمتر شاهد این گونه موضوعها باشیم، اما اکنون که کرونا مزید بر علت شده تا گذران زندگی سخت شود، این همدلیها میتواند کارساز باشد تا انشاءالله با مدیریت، دغدغه و فعالیت درست مسئولان از این مشکلات عبور کنیم
نظر شما